91/1/26
سهلام جیگر مامان خوبی فدات شم؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟وسلام به دوس جون جونیای خودم
اومدم بازم این چن روزی که نبودمو بتعریفم.پنچ شنبه دیر از خواب بیدار شدم در
نتیجه باشگاهو بیخال شدم باباتم کلی بهم غر زد.خونهم دیرم رفتم. ساعت ١ رسیدم خونه
باید تا ساعت ٢:٣٠ که بابا می اومد ناهار و آماده می کردم.یه بدو بدو ی راه انداخته
بودم که بیا و ببین چون بابا ماهی دوس داره منم باقلا پلو با ماهی درستیدم تا بابا بیاد و
ناهارو با هم بخوریم بعد ظهرم رفتیم یه گشتی زدیم شامم اومدیم خونه بعدشم با مهسا اینا
همسایه پایینیمون رفتیم پشتبوم خونمونوااااای فک کن ساعت ١٢ شب اونم اون شب
تا ساعت ٢ بگو بخند کردییییییم همچین حاااااال داد عسلم. بعدشم اومدیم خوابیدیم
فرداش ناهار خونه مامان اینا بودیم بعدظهرم با مهسا اینااااا رفتیم جلفا چون این دفعه یهویی
شد اصلا مجهز نرفته بودیم ویه خبررررررر مهم دیگه که بالاخره بابات یه فلاکس گرفتتتتتت
الان یه سال می خوایم فلاکس بگیریم پیش نمیومد آره خواهر فلاکس دار شدیم بالاخره
دیگه همسر مهساییم هی چپ می رفت راست می رفت بهمون تبریک می گفت
که فلاکس گرفتیم. این دفعه زیاد بازارو نگشتیم رفتیم پارک کوهستانی جلفا جای خیلی
باصفا و خوبی بود بعدشم که مامان شوفری زنگید شامم رفتیم اونجاااااااااااااکلا عسلم
دیروز خونه نبودیم. شبم دیر اومدیم خونه. خسته و کوفته گرفتیم خوابیدیم .امروز صبحم
که بابات رفتو منم اومدم خونه مامانم اینا و الان در خدمت شماممممم
این بود خاطرات چن روز که نبودم دوستت دارم نانازممممممممم